روزهای انتظار
عشق مامانی عزیزم....
از اول آبان مامان نشسته خونه که حسابی خودشو و تو رو تقویت کنه که تو یزرگ شی و قوی و بیای بغلم....
اول آبان اتاقت چیدیم....دست بابا امیر و مامان مینا درد نکنه...البته خاله شیوا هم خیلی زحمت کشید...ایشاله واسش جبران میکنیم...خیلی قشنگ شده مامانی عین خودت عزیزم...
از وقتی اتاقت چیدیم بی تاب تر شدم که این روزا بگذره و بیای بغلم.....فرشته من تو هنوز آسمانی هستی دعا کن مامان....واسه همه دعا کن.....
بیا عزیزم که به زندگی من و بابایی رنگ بویی دیگه ای میدی....ما بی صبرانه این روزها رو انتظار میکشیم...
از خدا میخوام که صحیح و سالم بیای بغلم...همیشه سالم باشی و از زندگی لذت ببری و همیشه شکرگذار خدای مهریون باشی.....
اینم چندتا از عکس های اتاقت....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی